رابطه لباس و فرهنگ به اندازه ای قوی است که وقتی یک خارجی و غریبه وارد محیطی می شود. نخستین علامتی که او را می شناساند همان لباس اوست. گویی انسانها با لباس خود با یکدیگر صحبت می کنند و هر کس به زبان لباس خویش خود را معرفی می نماید که من کیستم، از کجا آمده ام و به چه دنیایی و چه فرهنگی تعلق دارم.
به نقل از "فرهنگ ایرانیان" وبه گزارش خبرگزاری مهر، لباس پوشیدن شانی از شئون انسان است و پدیده ای است که تقریبا به اندازه طول تاریخ بشر سابقه و به قدر پهنه جغرافیای امروزین گسترش دارد. این پدیده با خصوصیات مختلف فردی و اجتماعی انسان در ارتباط است و می توان آن را از دیدگاههای مختلفی از قبیل روانشناسی، اخلاق، اقتصاد، جامعه شناسی، مذهب، قانون، تاریخ و جغرافیا مورد مطالعه قرار داد.
لباس دست کم پاسخگوی سه نیازآدمی است. یکی اینکه او را از سرما، گرما و برف و باران حفظ می کند دیگر اینکه در جهت حفظ عفت و شرم به او کمک می کند و بالاخره به انسان آراستگی، زیبایی و وقار می بخشد. لباس آدمی را می توان به مسکن او تشبیه کرد. لباس را نیز به تعبیری می توان "خانه" و درست تر بگوییم"خانه اول" هر کس دانست. لباس خانه اختصاصی تر انسان است. چون هر فرد نخست در لباس خود سکونت دارد و بعد در خانه اش، و از این قرار است که می توان گفت، همه ما به جهت لباسی که بر تن داریم، خانه بدوشیم.
فرهنگ در نظر ما و به تعریف ما، عبارت است از کلی ترین بینش و نگرشی که یک جامعه نسبت به جهان دارد این بینش و نگرش همان معنایی است که آن جامعه برای هستی و انسان قائل است و به اندازه ای کلی و جهان شمول است که همه ارزشها و روش های فرد و اجتماع را در بر می گیرد.
در هر جامعه نوع و کیفیت لباس زنان و مردان، علاوه بر آنکه تابع رابطه اقتصادی و اجتماعی و اقلیمی آن جامعه است. قویا تابع جهان بینی و ارزش های حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتی مبین و آیینه آن جهان بینی است. اختلاف بین تن پوش مردم جوامع مختلف گذشته از خصوصیات جغرافیایی، اقلیمی و عوامل اجتماعی، اقتصادی، حرفه ای و سنی ناشی از فرهنگ و جهان بینی آن جامعه نیز هست.
مد، نوعی الگوی سلیقه پسند فرهنگی و اجتماعی است که در مقطع زمانی خاص ظهور پیدا می کند. علاقه مندان به مد، گروه سنی ویژه ای نیستند و گرایش به مد با شدت و ضعف در میان همه گروههای اجتماعی دیده می شود.البته نیروی جاذبه مد بیش از همه، نسل جوان و نوجوان را مجذوب خود می سازد.
نگاهی به دنیای پیرامون خویش می افکنیم و دو بخش از جهان را در نظر می گیریم؛یکی دنیای مادی غرب،که با علم، تکنولوژی و استعمار مشخص می شود و دیگر بخشی که وارث فرهنگ ها و تمدنهای کهنی است که مورد هجوم فرهنگ غرب واقع شده و متاسفانه خود را در برابر این فرهنگ باخته است و می رود تا همه میراث معنوی خود را زیر چکمه این تمدن قربانی کند.کشورهای اسلامی، هند بخش های وسیعی از افریقا و آسیای جنوب شرقی از این قبیلند.
ورود و رواج نمادهای فرهنگی بیگانه در کشور،به معنای پیروی استفاده کنندگان این گونه مدها یا نمادهای فرهنگی از فلان کشور یا فلان فرهنگ نیست، بلکه این افراد همواره کالاهای تولید شده دیگران را می خرند، مصرف می کنند یا می فروشند البته هستند کسانی که به عمد و با برنامه این کار را انجام می دهند، ولی عموم مصرف کنندگان و فروشندگان اقلام مد و نمادهای فرهنگی این گونه نیستند. در حقیقت، اصل استفاده از مدها و نمادهای بیگانه در عرصه نمادی ریشه دارد.هر چه کشوری در عرصه فرهنگی، زیباتر، قدرتمندتر و جذاب تر ظاهر شود بی شک، در این عرصه موفق تر خواهد بود. برای مثال اگر بتوانیم در عرصه جهان، یکی از مفاخر خود را زیبا، توانا، فرهیخته و دانشمند نشان دهیم یا لباس های محلی کشور یا پوشش زنان خود را در عرصه جهانی به لباسی مشهور تبدیل کنیم.ممکن است نماد فرهنگی ما نیز جهانی شود و دیگران بکوشند خود را شبیه آن کنند یا همانند مفاخر ما لباس بپوشند.
در نتیجه می توان گفت راهکار کاهش نفوذ فرهنگی محدود کردن عرصه نیست بلکه مهم، ظاهر شدن جذاب، قدرتمند و زیبا در عرصه نمادی است. این امر از طریق افزودن به توانایی فکری، مادی جامعه از هر نظر امکان پذیر است. باید امکان تولید فرهنگی را تشویق کرد. برای تشویق تولید فرهنگی، پذیرش رقابت ضروری است. همچنین باید آگاه بود از هیچ بازار انحصاری محصول عالی تولید نمی شود. بی شک در این زمینه حمایت از طراحان الگوسازان و آفرینندگان مدل ها و نمادهای فرهنگی بسیار کارساز خواهد بود.
منبع:www.mehrnews.com