یکی از مشترکات تمام فرهنگ ها الگوهای «آداب معاشرت» است. آداب معاشرت عبارت است از هنجارهای گفتاری و رفتاری که تعیین می کند فرد در موقعیت خاص اجتماعی چگونه به نحو قابل قبولی «خود» را ارائه و با «دیگری» ارتباط برقرار کند...
ما را در ادامه مطلب دنبال کنید
منبع: www.farhangshenasi.ir
آداب معاشرت نوعی «الگوی ارتباط اجتماعی» است که در چارچوب آن افراد با یکدیگر به تعامل می پردازند. آداب معاشرت علاوه بر پاسخگویی به نیاز فرد برای برقرار ارتباط، به نیاز «نظام اجتماعی» برای ایجاد و خلق «نظم اجتماعی» مشخص نیز پاسخ می دهد. بدون وجود الگوهای آداب معاشرت، عملآ نظم اجتماعی دچار اختلال خواهد شد. از آنجا که بقا و تکامل انسان وابسته به تعامل و همزیستی، و تعامل و همزیستی وابسته به نوعی نظم اجتماعی معین است، جامعه انسانی بدون وجود الگوهای شناخته شده آداب معاشرت وجود ندارد.
همچنین از آنجا که تعامل اجتماعی انسان ها حول تامین مجموعه نیازها زیستی و اجتماعی مشترک صورت می گیرد، میان تمام فرهنگ ها الگوهای ثابت و مشترکی در زمینه آداب معاشرت و جود دارد. اما در عین حال، چگونگی این الگوها در هر فرهنگی تابع نظام ارزش ها و باورها یا «نظام معنایی و نمادین» خاص آن است. از اینرو، اگرچه، همه جوامع برخی رفتارها را «مودبانه» و برخی دیگر را «خارج از نزاکت» می شمارند، اما اینکه چه چیزی مودبانه است یا نیست تنها بوسیله فرهنگ هر جامعه تعریف می شود.
ز آنجا که آداب معاشرت با فرهنگ، زبان و مناسبات اجتماعی خٌرد ارتباط تنگاتنگ دارد، یکی از حوزه های مطالعات انسان شناسان، جامعه شناسان و زباشناسان و روان شناسان اجتماعی بوده است و تاکنون نظریه های متعددی درباره آن ارائه شده است. اغلب انسان شناسان بر باورند که موثرترین روش برای شناخت آداب معاشرت بررسی تطبیقی و مقایسه ای میان دو یا چند جامعه مختلف است. ژیرا از راه مقایسه تفاوت ها و شباهت ها است که می توانیم اولآ الگوهای آداب معاشرت را شتاسایی و توصیف کنیم، ثانیآ درباره چگونگی و چرایی آن به نظریه و الگوی تبیین قابل قبول دستیابیم.
در مجموعه یادداشت های زیر با توجه به تجربه زیسته و مشاهدات و همچنین تحقیقاتی که درباره فرهنگ بریتانیایی وجود دارد تفاوت های میان الگوهای معاشرت در زمینه «تعارف کردن» و «آداب معاشرت» در زمینه های مختلف میان دو فرهنگ ایرانی و بریتانیایی را شرح می دهم. البته تحلیل کامل این داده ها فعلآ از حوصله این یادداشت ها خارج است. امیدوارم زمینه ای برای مطالعات عمیق تر دانشگاهی فراهم سازد.
تعارف کردن
آیفون زنگ می زند و میزبان می گوید: بله بفرمایید.
میهمان: سلام عرض کردم. فلانی هستم.
میزبان: سلام علیکم. به به. چشم ما روشن. بفرمایید آقا، بفرمایید داخل.
میهمان: نه دیگه مزاحم نمی شم. گفتم سرپایی عرض ادبی کنم. احوالتون بپرسم. ببینم چه می کنید. کار مختصری هم بود که عرض کنم خدمت شما!
میزبان: آلان می یام پایین.
میزبان در را بازمی کند و بعد از دست دادن می گوید:
خوب بچه ها چطورند. خانواده خوبند. چرا تنهایی آمدید. بفرمایید داخل.
میهمان: نه مزاحم خانواده نمی شم. غرض این بود که روی مبارک شما را ببینم و گپی بزنیم.
میزبان: این چه حرفی است آقا. بفرمایید منزل. یه پیاله چایی که این حرفا را نداره. بفرمایید. بفرمایید
میهمان: نه والله. مزاحم نمی شم. همین جا خوبه.
میزبان: اختیار دارید آقا. بفرمایید داخل.
میهمان: چشم اصرار می فرمایید. نظر لطف شماست!
میزبان: بفرمایید تو!
میهمان: نه خواهش می کنم. شما بفرمایید.
میزبان: استدعا می کنم. بفرمایید تعارف نکنید. کلبه محقری است، متعلق به شماست. میهمان حبیب خداست.
میهمان: نه آقا. بزرگی گفتند، کوچکی گفتند. به جان شما نمیشه. ابداً. شما اول بفرمایید.
میزبان: می بخشید. پس جلو می روم که راه را خدمت شما نشان بدهم!!!
میهمان: بله، بله. استدعا می کنم. بفرمایید.
میزبان رفتند داخل و حال نوبت میهمان است.
میهمان:یا الله، یالله!! می بخشید مصدع اوقات شدیم!
میزبان: خواهش می کنم. بفرمایید. بفرمایید. صفا آوردید. لطف کردید. قدوم شما مبارک است.
میهمان به طرف صندلی می رود که میزبان می گوید:
نه آقا آنجا نه. بفرمایید بالا.
میهمان: خواهش می کنم. همیجا راحت است.
میزبان: استدعا می کنم. بفرمایید. می دانم کلبه ما قابل شما نیست!
میهمان و میزبان بیست دقیقه از زمین و زمان بهم می بافند و احوال فامیل و دوست و آشنایان را می پرسند تا عاقبت به موضوع اصلی دیدار می رسند.
حال در نظر بگیرید موقعیت مشابه را برای دو نفر بریتانیاییی.
میزبان به میهمان تلفن می زند. :
میهمان گوشی را بر می دارد: هِلو.
میزبان: های. دیوید هستم. گود ایونینیگ. (عصر بخیر).
میهمان: ممنون. چطوری؟
میزبان: ممکن شنبه همدیگر را ببینینم و درباره خرید ماشین صحبت کنیم؟
میهمان: اُکی. ساعت چهار می یام خانه شما که ماشین را هم ببینم. وقت مناسبی است؟
میزبان: بله. بای (مخفف خداحافظ)
میهمان: بای.
شنبه می رسد و آیفون زنگ می زند:
میزبان: کیه؟
میهمان: جان.
میزبان در حیاط و اتاق را باز می کند و میهمان وارد خانه می شود و روی صندلی می شنید.
میهمان: های!
میزبان: خیلی خوش آمدید. خوب تصمیم گرفته ای که ماشین را بخری؟ نوشیدنی می نوشید؟
میهمان: نه. ممنونم.
میزبان برای خودش قهوه ای می ریزد و در حال نوشیدن درباره معامله هم گفتگو می کنند!
برای ایرانی چنین رفتاری کاملاً خشک و بی روح و بسیار بی ادبانه و اغلب غیر قابل تحمل است. تصور کنید اگر دوستی زنگ بزند و بدون مقدمه چینی سراغ اصل مطلب برود و احوال فک و فامیل را نپرسد و چند بار نگوید :«خٌب، دیگه چطوری؟ بچه ها چطورن؟ دیگه چه خبر؟» و از « بابت مزاحمت» عذر خواهی نکند و اینکه «امیدوارم بی وقت مصدع اوقات نشده باشم» و «توجیه ای» برای زنگ زدن که «راستش دلم براتون تنگ شده بود، گفتم زنگی بزنم»، آنگاه بعد از این تعارفات و زمینه چینی مجاز است بگوید: «می خواستم اگر مایلید درباره ماشین با هم صحبتی کنیم.» داستان منزل هم را «خدمت شما عزیزان عرض کردم!!» فقط تصور کنید میزبان شما را تنها با یک جمله به «نوشیدنی» دعوت کند و شما هم بگویید «نه. ممنونم» و میزبان هم آن را جدی گرفته و فقط از خودش پذیرایی کند!!! استقبال و مشایعت هم نکند! آیا اینها نشانه این نیست که بین شما چیزی شکر آب شده است؟ اگر هم نبوده بعد از آن حتمآ خواهد شد!!
اجازه دهید به تفاوت های« تبریک گفتن» را در دو فرهنگ ببینیم.
1) در ایران عموماً تبریک به صورت حضوری و شفاهی ابراز می شود و به خصوص برای ابراز صمیمانه تر کمتر از کارت تبریک و نامه استفاده می شود. در حالیکه در بریتانیا عموماً تبریک کتبی و به خصوص در موارد مهم و خیلی صمیمی کارت تبریک و نامه ارسال می شود. در نظر بگیرید، روز مادر با مادرتان صحبت نکنید و تنها کارت تبریک بفرستید، آیا دلخور نخواهد شد؟ قطعاً مادر ایرانی انتظار دارد اگر به او نزدیک هستید، به دیدارش رفته یا لااقل تلفن بزنید. اما در فرهنگ بریتانیاییی قضیه دقیقاً عکس این است.
2) در ایران افراد نه تنها به فرد بلکه به خانواده و دوستان دور و نزدیک او نیز تبریک می گویند. به مثال زیر توجه کنید:
علی: حسن آقا قبولی برادر زاده تان مبارک. از قول من به همه تبریک بگید. ضمنآ شنیدم دوستت، آقا تقی هم ماشین خریده است. خب، مبارک باشه!
در حالیکه در فرهنگ بریتانیایی عموماً تنها به فردی که مخاطب اصلی است تبریک گفته می شود. برای یک بریتانیایی معنا ندارد چیزهایی که مستقیماً به او ارتباط ندارد، مثل موفقیت برادرزاده و خواهر زاده یا دوستانش را تبریک بگوییم.
3) موقعیت ها و مناسبت هایی که ایرانیان تبریک می گویند بسیار متنوع تر و گسترده تر از بریتانیایی ها است. ما معمولاً به مناسبت های بسیار جزئی مانند خرید کفش، پیراهن و اصلاح سر و صورت تبریک می گوییم! در حالیکه بسیاری از موقعیت ها در فرهنگ بریتانیایی «عرصه شخصی» تلقی می شود و دیگران، حتی پدر و مادر و فرزندان حق اظهار نظر و ورود در آن را ندارند. به مثال زیر توجه کنید:
علی آقا: به به. مبارک حس آقا، مبارک. خیر انشالله. به سر و وضع رسیدی؟
حسن آقا: خیلی ممنون. شلوار نو شما هم مبارک!
اگرچه در امور مهم مثل خرید خانه، بریتانیاییی ها هم تبریک می گویند، اما عموماً خرید و فروش وسایل زندگی و آرایش جزء «عرصه شخصی» است.
دست دادن
1) دست دادن در بریتانیا یعنی آغاز گفتگو و معارفه، نه چیزی بیشتر. یعنی ما نه غریبه ایم نه دوست نزدیک. اما در ایران دست دادن اغلب به معنا و نشانه دوستی است. از اینرو وقتی دوستان بهم می رسند دست می دهند. حتی دست ندادن دو دوست و همکار به معنای دلسردی و مشکل میان آنها است. در حالیکه در انگلستان دوستان نزدیک کمتر بهم دست می دهند. بویژه همکارانی که هر روز یکدیگر را می بینند با یکدیگر دست نمی دهند.
2) همچنین مدت و شدت فشردن دست در ایران طولانی تر و محکم تر از بریتانیا است. عموماً در بریتانیا افراد غیر دوست کمتر تمایل به قرابت فیزیکی دارند. در فرهنگ بریتانیایی در موقعیت های خاصی دست دادن طولانی نوعی خصومت و عدم دوستی بین طرفین را نشان می دهد.
3) در هر دو فرهنگ مرسوم است که ابتدا بزرگترها دست دراز کنند. همچنین در هر دو فرهنگ مرسوم نیست که کودکان با یکدیگر دست بدهند. شاید بدلیل عدم آشنایی کودکان با کارکرد و معنای آن باشد.
4) برای یک زن بریتانیایی بسیار توهین آمیز و تحقیرکننده است اگر مردی دستش را رد کند، همان طور که اگر مرد ایرانی برای احترام و احولپرسی دست را دراز کند و طرف دیگر آن را نپذیرد. چه بسا که کار به چاقو کشی بکشد!
5) ایرانی ها هرگز با دستکش دست نمی دهند و بنوعی این رفتار را توهین آمیز تلقی می کنند، برای بریتانیایی ها دستکش یا بدون دستکش تفاوت معناداری ندارد..
6) در حالیکه ایرانی ها برای دست دادن و احترام یکدیگر بر می خیزند، بریتانیایی ها حساسیتی عموماً در این باره ندارند.
7) دست دادن و بوسیدن (معانقه) در فرهنگ ایرانی عمومیت دارد، در حالیکه در فرهنگ بریتانیایی اینکار کمتر رخ می دهد. در فرهنگ بریتانیایی برای احوالپرسی زن و مرد یکدیگر را می بوسند نه دو مرد. بر اساس قوانین ویکتوریایی بوسیدن مردان در خیابان و در حضور دیگران قانونآ جرم محسوب می شود و این قانون هنوز لغو نشده است. اگر چه پلیس نیز به آن توجه ای ندارد. امروزه اگر دو مرد همدیگر را ببوسند به معنای آنست که آنها هموسکچوال هستند. نمی دانم در ایران اگر زن و مردی در خیابان همدیگر را ببوسند چه اتفاقی می افتد!